نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





برو

منو یادت نمیاد میدونم تا همین جاشم ازت ممنونم 

دیگه حتی نفسم در نمیاد کاری جز دعا ازم بر نمیاد 

برو خوش باش برو شیرینم 

من به اینده تو خوش بینم 
 


[+] نوشته شده توسط آیاتا در 21:50 | |







بـــ ـــآ هَمــ ــه چیــ ــز کِــ ـــنآر آمــ ـــدَمـــ ــ....!

دَلــ ـــیــلِ ایــ ــלּ هَمِــه دیــ ـــوآنِــ ــگـ ــے ام.....

تَنـ ـــهــآ بـ ـــآوَرِ جُمــ ـــلِـه آخَـــ ـــر تُــ ــوسـتـ ـــ.....

چــ ــیزے بیـــنـ ــمآלּ نَــ ــبود.....!!!!

آپلود عکس


[+] نوشته شده توسط آیاتا در 21:46 | |







یه پسرایی

یه پسرایی هستن که . . .

صدای خنده هاشون تو خیابون میپیچه

شلواراشون نه خیلی براشون بزرگه نه خیلی کوچیک

ابروهاشون فابریک خودشونه

همونایی که نه لکسوز دارن نه کمـری ..!

اما مـرام دارن

چشمشون همه جا کار نمی کنه

و دنبال موی بلوند و چشم آبی نیستن

پسرایی که موزیکـ های خارجی رو بدون معنی کردن حفظ نمیکنن

پُــــز نمیـــــــدن

پاتوق شون مهمونی و شیشه و انواع مشروبی جات نیست

آره رفیـق ..!

اونایی که تکیه کلامشون معرفته

بی ریا، با خدا، مهـربون و با مسئولیتن

آدم میتــونه بهشون تکیه کنه

کنارشـون آرامش داری

کنـارش باشی یا نباشی حواسش به بقیه دخترا نیست

و آدم ها رو مثل هـم نمی بینن

این جور پسرا خیلی مـردن

خیلی تکن، خیلی خاصن …

خیلی شوخن و جنگولکـ بازی در میـارن

ولی احساس شون قویه

آه که بکشن خدا دنیا رو واسشون زیر و رو میکنه ..!!


[+] نوشته شده توسط آیاتا در 21:45 | |







بازی...

گفت بازی برد و باخت داره...

اما یادش رفته بود من با او بازی نکردم زندگی کردم...


[+] نوشته شده توسط آیاتا در 21:2 | |







کاش...

به من گفت برو گورت روگم کن...
و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من میگردد!
کاش حد اقل ارام پیش خودت و زیر زبانی میگفتی:
"زبانم لال"!
aks ehsasi (22)

[+] نوشته شده توسط آیاتا در 20:28 | |








[+] نوشته شده توسط آیاتا در 13:30 | |







خیالم

http://up.behtarin.com/uploads/e8766f82e41.gif

بی خیال است…


خیلی بی خیال…


همان کسی که…


تمام خیال من است…

[+] نوشته شده توسط آیاتا در 23:14 | |







کام پنجاهو یکم

ﺍﻭﻻﻱ ﺁﺷﻨﺎﻳﻴـــــﻤﻮﻥ ﺍﺯﻡ ﭘﺮﺳﻴﺪ :
ﭼــــــــــــﺮﺍ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﻣﻴﮑﺸﻲ ؟

ﮔﻔﺘﻢ : ﭼﻮﻥ ﺁﺭﻭﻣـــــــــﻢ ﻣﻴﮑﻨﻪ ...

ﮔﻔﺖ : ﻣﮕﻪ ﻣﻦ ﻣــــــــــــﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺎ
ﺳﻴــــــــــــــﮕﺎﺭ ﻟﻌﻨﺘﻲ ﺁﺭﻭﻡ ﺷﻲ ؟

ﺩﻳــــــــــــــﮕﻪ ﻧﮑﺸﻴـــــــــــﺩﻡ ...
ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩﺵ ﻭ ﻗﻮﻻﺵ ﺁﺭﻭﻣﻢ ﮐﺮﺩ ...

ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﭼﻲ ؟؟ ﮐﻮﺵ ﺑﺒﻴﻨﻪ ﺑﺎﺯﻡ ﺳﻴــــــــــــﮓﺍﺭ
ﺟﺎﺷﻮ ﭘﺮ ﮐﺮﺩﻩ ؟؟
ﺩﺍﺭﻱ ﻳﮑﻲ ﺩﻳﮕﻪ ﺭﻭ ﺗـــــــــَﺮﮎ ﻣﻴﺪﻱ ﺁﺭﻩ ... ?!



[+] نوشته شده توسط آیاتا در 23:13 | |







نمی بخشمت

تو را نمیبخشم

 


 

که وقت بودن ، نبودی !

 


 

وقت دیدن ، ندیدی !

 


 

وقت عاشقی به فکر دیگری بودی !

 


 

وقت گریه با دیگران خندیدی !

 


 

تو را هرگز نمیبخشم

 


 

که هرگز با من نبودی و من به سادگی ،  همه ام با تو بود . . .


[+] نوشته شده توسط آیاتا در 23:11 | |







میگویند.......

مي گــويـند ســـاده ام ، مي گـــويـند

تـــــــــــــو مــرا بـا يکـــ جــمله ، بـــآ يــک لــــبخـند ، بـه بـــــازي مـــيگيـري ؛

مي گـــويند تــرفـندهــايتـــــــ ، شيــطنتـــــ هـايـتــــ ، و دروغ هـــايت را نـمي فـهـــمم ؛

مي گـــويـند ســـــــــــــــاده ام !!! ...

امـــا تـــــــــــــو اين را بـــاور نــکن ؛ 

مــــــــــــن فــقط دوستــتــ دارم ، هـمـــــــــيـن ... !!! 

و آنـــها ايـن را نـمي فـهمـــنـد


[+] نوشته شده توسط آیاتا در 23:1 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 21 صفحه بعد