نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





یک بوسه از تو مرا کافی است


[+] نوشته شده توسط آیاتا در 19:31 | |








همیشه در حالی که...

یه عالمه حرف بیخ گلوت چسبیده!

یه عالمه اشک توی چشماته!

یه عالمه حسرت توی دلت تلنبار شده...

باید بگی : خب دیگه... واسه همیشه خدافظ ...!


[+] نوشته شده توسط آیاتا در 19:23 | |







بد شانس

 
اینقدر بد شانس هست که حتی زمانی هم که می خواد خودکشی کنه بدشانسی میاره !
این دیگه خدایش اخرشه...... 
 
 
بدشانس ترین آدم به این میگن ! ( حتی تو زمان خودکشی )

[+] نوشته شده توسط آیاتا در 19:4 | |







نامه یک پسربه دوست دخترش

خیلی حالم بده از ظهری تا حالا از شدت استرس داره دستو پام
میلرزه.

اخه چطوری
باور کنم بهم
خیانت کردی؟ هنوز گرمای دستات تو

دستامه.

به خدا اگه میگفتی بمیر میمردم..اخه چرا..یعنی اینقدر
اون پسره
از من سر تر

بود که
حاضر شدی با اون ازدواج کنی؟ درسته…قبولم
دارم که
وضع مالیمون

اصلا خوب نبود..درسته شرایط مالی خونواده شما خیلی از مال
ما سر تر بود

اما رویا من دوست
داشتم.از ته دلم ارزو
داشتم تو مال خود خودم
شی
اما امروز

با یه پسره تو خیابون دیدمت.رویا چه
جوری
تحمل کنم.
وقتی بهت گفتم این پسره کیه کنارت خیلی
راحت گفتی
دوستمه…

از بس شکه
شده بودم که هیچ حرفی نمیتونستم بزنم..باورم
نمیشد تو همون
رویایی..
رویا امروز انقدر شکه شده بودم که حتی راه برگشت به
خونمونو
گم کرده بودم.
چشام نمیدید جاییرو..از
بس رو
پله یه مغازه گریه
کرده بودم
که همه جارو تار میدیدم.رویا چرا دستاشو گرفته بودی؟ مگه تو

مگه تونمیگفتی گرمای دستام..گرمای اغوشم فقط مال تو..

چرا دستاشو گرفتی؟ از من بهتر بود میدونماخه از تیپ قیافه پسره معلوم بود از این
بچه مایه دارست اما رویا با این که پدرم
کارگره
مامانمم مردهولی به خدا همون دو لقمه نونی که سر سفره میزاریم با خنده میخوریم..

بذار یه
اعترافی کنم.کادوتولدتو یادته؟ برات یه حلقه خیلی
خوشگل گرفتم

که خودتم
گفتی
خیلی نازه..اما رویا واسه خریدن اونحلقه من

چهار تا کامیون سیمان خالی کرده بودم تا بتونم با پولش برات یه
حلقه خوب بخرم.
بخدا
شبش
تموم کمرمو دستام درد میکرد اما خوشحال
بودم..

میدونی چرا؟ همون لحظه ای که حلقرو تو دستات
کردمو یه
لبخند کوچیک زدی
اون لبخند برام اندازه کل دنیا ارزش داشت.
اگه از همون اول برات
یه بازیچه
بودم
چرا بهم نگفتی؟

چرا گذاشتی وابستت بشم؟
چرا با احساساتم
بازی کردی؟

بعد از فوت مادرم تموم دل خوشیم این بود که یکی هست که
وقتی میبینمش

ارومم
میکنه.رویا تموم اس ام اس اتو تو دفترم
نوشتم.از اول تا
اخرشو..

یعنی این دو سالی که با من بودی با
اون پسره هم بودی؟
یعنی به همین راحتی؟
یعنی اون دوست دارمها همش
دروغ بود؟ ..

یادم نمیره
اون روزیرو با هم سینما رفته بودیم.از اول تا اخر فیلم
دستاتو تو
دستام
گرفته بودمو میبوسیدم.رویا از
ته ته دلم
عاشقت بودم..

اون شب تا صبح نخوابیدم داشتم بهت فکر میکردم…

یا اون روزیرو
یادته که با
مامانت بودی اون پسره بهت متلک گفت؟

یادت میاد تک نفری چیقدر زدمش؟
ادم دعوا گیری نیستما
ولی وقتی دیدم از پشت
داره بهت تیکه
میندازه

خیلی داغونم کرد یه لحظه احساس
کردم اگه کاری نکنم
نمیشه…

تا اون موقع هیچکیو انقدر نزده بودم
رویا همه اینا به
کنار.چرا گوشیتو خاموش کردی عزیز دلم؟
چیه طاقت
حرفامو نداری؟

رویا بغض ته گلومو
گرفته..دیگه طاقتشو ندارم از این زندگی
کوفتی خسته
شدم…ابجیم یه ماه دیگه عروسیشه ولی
هنوزبابام پول
جهیزیشو اماده نکرده…

این از ابجی کوچیکم که دبستان میره ولی سرطان داره و
خودشم
نمیدونه…

این از
بابام که بنده خدا از
صبح تا شب سر کار میره ولی نمیتونه

خرج ماهارو در بیاره…راستی
رویا یه سوال ..

اگه من تو یه خونواده پولدار به دنیا میومدم بازم بهم خیانت
میکردی؟ بازم بهم
نامردی
میکردی بری با یکی دیگه؟ تورو خدا
بگو…

یعنی فقط واسه خاطر پول بهم خیانت کردی؟ فقط واسه

پول؟…متاسفم

تصمیم گرفتم خودمو بکشم.تیغ دقیقا رو دستامه.اصلا از
مرگ
نمیترسم.

از این زندگیو از این روزگار
متنفرم.مطمئنم از رفتن من کسی
ناراحت نمیشه..
دوست دارم برم پیش مادرم.مامان من دارم میام
اغوشتو وا کن….

اره دارم میام

خداحافظ زندگی کوفتی


[+] نوشته شده توسط آیاتا در 19:2 | |







خیانت


میدانی خیانت چه؟؟؟

باور کن نمی دانی!!

وقتی کسی را دوست داری انگار تمام دنیا را با به دست آوردن

او به دست می آوری؟؟؟

ولی هنگامی که او به تو خیانت کند انگاری دیگه جای توی این

دنیا نداری ...

 

زنده باد عشششششششششششششششششششششششششق پاک

ودیگر هیچ!!!


[+] نوشته شده توسط آیاتا در 18:41 | |







دلقکــــ....

غمگینم...!

هماننددلقکـــــی که روی صحنه

 چشمش به عشقش افتاد

که بامعشوقش به اومی خندیدند...!


[+] نوشته شده توسط آیاتا در 18:40 | |







 

""مــــــرگ""

میخواهم تنـــــم  رابه مرگ بفروشم!

تالحظه ای درآغــــوشش ارام بگیرم

وبرای همیشه بخوابم!!

سکوتــــــ...

کیلومتــــرها

حرف دارم اما...

درسکوت،

رکــــورد

خداراهم زده ام...


[+] نوشته شده توسط آیاتا در 18:33 | |







""هــی لعنتـــی""

هی لعنتی!

بیاباهم بازی کنیم:

توپاکت های خالی سیگارم رابشمار،

من هم،

"شماره غریبه های توی گوشیت را"


[+] نوشته شده توسط آیاتا در 18:30 | |







هـــی فلــانی...

هی فلانی دیگرهوایبــرگــرداندنتراندارم...

هرجاکه دلت میخواهد برو...

فقط ارزومیکنم وقتی دوباره هوای من به سرت زد،

انقدراسمان دلت بگیرد

که باهزارشب گـــریهچشمانت،

بازهم ارام نگیری...

وامامن برنمی گردم که هیچ!

عطــرتنم راهم

ازکوچه های پشت سرم جمع میکنم،

تانتوانی لــــم دهی روی مبل های راحتی،

باخــاطــراتمقدم بزنی!


[+] نوشته شده توسط آیاتا در 18:28 | |







یکـــ عمـــر...

نه یک نخ،

نه یک پاکت،

یک عمرهم که سیگاربکشم فایده ندارد...

تاخودم نسوزم،

دلم ارام نمیشود...


[+] نوشته شده توسط آیاتا در 18:24 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 21 صفحه بعد